غزل الكترونيكي
تا بينهايت مي رود هم صفر و هم قطب دلم
مي چرخد اندر حول تو ، چونان روتور روح و دلم
گه سوي اشباع ميرود گه قطع ميگردد اميد
هر پايه اي از اين ديود وصل است بر جان و دلم
اين قلب من چون خازني آكنده است از عشق تو
بيهوده شارژم مي كني ، شوخي مكن با اين دلم
Vcc چشمان تو در آي سي TTL ام
شوريده حالم ميكند چون اخگري اندر دلم
در حوزه فركانس غم ، طراح فيلترها چه شد ؟
سيگنال نويزت مي رود در بازه ي زرد دلم
بي هارمونيك مويت ، موج دلم خطي شده
تو هارمونيك اولي با مضربي زوج از دلم
اي تابع تبديل تو مبهم تر از تقدير من
از رتبه N بگذرد سيگما و لاپلاس دلم
قفل روتور گشته دلم ليكن چنان افتاده ام
گويي توان نامي ام ، بالاتر است از اين دلم
در حسرت يك ميكرو وات از عشق تو آواره ام
آمد به پايان اين غزل من ماندم و باز اين دلم
نظرات شما عزیزان: